مرورگر شما قادر به پشتیبانی از ویدیو نیست

روزگار غریبی ست نازنین ... شعر و صدای احمد شاملو

10695 بازدید
۶ سال پیش

روزگار غریبی ست نازنین ... شعر و صدای احمد شاملو ---- دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم دل ات را می بویند روزگار غریبی ست نازنین و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند . عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوختْ بارِ سرود و شعر فروزان می دارند به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی ست نازنین آن که بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است . نور را در پستوی خانه نهان باید کرد آنک قصابان اند بر گذرگاه ها مستقر با کنده وساتوری خون آلود روزگار غریبی ست، نازنین و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند و ترانه ها را بر دهان . شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد کباب قناری بر اتش سوسن و یاس روزگار غریب ست، نازنین ابلیس پیروزْ مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد