

"ماجراجویی کیوان و ستاره"
یک شب پرستاره، کیوان و ستاره در حیاط خانهشان بودند که ناگهان، سفینهای اسرارآمیز درخشان شد! با کنجکاوی سوار آن شدند و به سفری فضایی رفتند. در اولین مقصد، با موجودات کریستالی دوست شدند و راز درخشش سیارهشان را کشف کردند. سپس به سیارهای پر از ابرهای رنگی رسیدند که شهرهای شناور داشت. بعد از آن، در سیارهای با گیاهان سخنگو، یاد گرفتند چطور با طبیعت حرف بزنند. در مسیرشان، از حلقههای نورانی زحل عبور کردند و به دنیای زیرآبی یک قمر یخی رسیدند. در ایستگاه بعدی، با موجودات سایهای که از نور میترسیدند، دوست شدند و در سیارهای دیگر، در مسابقهی سرعت با ماهیچههای پرنده شرکت کردند! اما وقتی سفینهشان دچار نقص شد، با کمک دوستان جدیدشان آن را تعمیر کردند و در آخر، با خاطراتی شگفتانگیز، به زمین برگشتند… اما آیا این پایان ماجراجوییشان بود؟✨