آن شندستی که در هندوستان / بود دانایی گروهی دوستان
گروهی از مسافران به سرزمین عجایب، هندوستان سفر کردند. در راه با شکار و خوراکهای جنگل سپری میکردند. در مسیرهای ناشناخته از قوانین موجود بی خبر بودند، که به دشتی رسیدند. یکی از اهالی دشت که مرد نیکوکاری بود، وقتی گروه آنها را دید به ایشان سفارش کرد که مراقب باشند در این جنگلها و دشتها به شکار پیل بچگان نپردازند. تنها با خوراکهای گیاهی رضایت دهند، اما مردان شکارچی حریص و طماع بودند. مولوی میگوید که این حرص و طمع چشم آنها را کور کرد و مثل خروس وحشی خون جلو چشمشان را گرفت و بچه پیل ضعیفی را با نیزه و شمشیر شکار کردند. مولوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، میگوید که هر خصیصه از انسان مثل حرص و طمع و خشم رایحهای ایجاد میکند. شاید ما آن را درک نکنیم، اما خیلیها هستند که آن را حس میکنند.
بوى رسوا كرد مكر انديش را / پيل داند بوى طفل خويش را
آن كه يابد بوى حق را از يمن / چون نيابد بوى باطل را ز من
مصطفى چون برد بوى از راه دور / چون نيابد از دهان ما بخور
هم بيابد ليك پوشاند ز ما / بوى نيك و بد بر آيد بر سما
تو همی خسبى و بوى آن حرام / میزند بر آسمان سبزفام
*** دانلود سایر ویدئوهای مولانا: کانال پارچینا (@parchina) ______ زندگی بدون نهنگ ممکن نیست *** enahang.ir